برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:نمیمیرد دلی کز عشق میگوید و دستانی که در قلبی، نهال مهر میکارد نمیخوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبیها نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است تو میمانی در آواز پرستوهای آزاد و رها آن سوی هر دیوار تو میخوانی بهاران با ترنمهای هر باران تو میبینی گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد نسیم صبح، عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد و با امواج دریا بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق تو را با مرگ کاری نیست تو، خاموشی نخواهی یافت الهی روح زیبا در بدن داری تو نامیرای جاویدی تو در هر شعله میمانی تو در هر کوچه باغ عاشقی با مهر میخوانی و آواز تو را حتی سکوتت را لبان مردمان شهر، میبوسد دوباره عشق میجوشد تو چون نوری سیاهی میرود، اما تو میمانی,, کیوان شاهبداغی, | 12:22 قبل از ظهر | نویسنده : OMID.SANJARAN |
برچسبها:
برچسبها:
تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:کلماتم را در جوی سحر میشویم لحظههایم را در روشنی بارانها تا برای تو شعری بسرایم، روشن تا که بیدغدغه بیابهام سخنانم را در حضور باد این سالک دشت و هامون با تو بیپرده بگویم که تو را دوست میدارم تا مرز جنون , | 12:19 قبل از ظهر | نویسنده : OMID.SANJARAN |
برچسبها:
تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:با همهی بی سر و سامانیام باز به دنبال پریشانیام طاقت فرسودگیام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنیام آمدهام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظهی طوفانیام دلخوش گرمای کسی نیستم آمدهام تا تو بسوزانیام آمدهام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانیام ماهی برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانیام خوبترین حادثه میدانمت خوبترین حادثه میدانیام؟ حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانیام حرف بزن، حرف بزن، سالهاست تشنهی یک صحبت طولانیام ها به کجا میکشیام خوب من؟ ها نکشانی به پشیمانیام! , | 12:18 قبل از ظهر | نویسنده : OMID.SANJARAN |
برچسبها:
تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:تاریک کوچههای مرا آفتاب کن با داغهای تازه، دلم را مجاب کن ابری غریب در دل من رخنه کرده است بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن ای تیغ سرخ زخم، کجا میروی چنین محض رضای عشق، مرا انتخاب کن ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهادهایم لطفی اگر نمیکنی، اینک عتاب کن سلمان هراتی, | 12:16 قبل از ظهر | نویسنده : OMID.SANJARAN |
برچسبها:
تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:کاش میدیدم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است آه وقتی که تو لبخند نگاهت را میتابانی بال مژگان بلندت را میخوابانی آه وقتی که توچشمانت آن جام لبالب از جاندارو را سوی این تشنه جان سوخته میگردانی موج موسیقی عشق از دلم میگذرد روح گلرنگ شراب در تنم میگردد دست ویرانگر شوق پرپرم میکند ای غنچه رنگین، پرپر من در آن لحظه که چشم تو به من مینگرد برگ خشکیده ایمان را در پنجه باد رقص شیطان خواهش را در آتش سبز نور پنهانی بخشش را در چشمه مهر اهتزاز ابدیت را میبینم بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست کاش میگفتی چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است, | 12:15 قبل از ظهر | نویسنده : OMID.SANJARAN |
برچسبها:
برچسبها: